فرشته آسمونی

...

سالگرد ازدواج مامانی و بابایی           ...

عزیز دل مامان امروز سالگرد ازدواج مامان و بابا است  کاش بودی ...انشالا که سال دیگه این موقع خدا دل  مامان  و بابا رو شاد کرده و تو رو به ما بده ...

پدر و پسر داشتن صحبت میکردن . . . پدر دستشو میندازه دوره گردنه پسرش میگه پسرم من شیرم یا تو ؟ پسر میگه : من ! پدر میگه : پسرم من شیرم یا تو ؟؟ ! پسر میگه : بازم من شیرم ! پدر عصبی مشه دستشو از رو شونه پسرش بر میداره میگه : من شیرم یا تو !؟ پسر میگه : بابا تو شیری ! پدر میگه : چرا بار اول و دوم گفتی من حالا میگی تو ؟ پسر گفت : آخه دفعه های قبلی دستت رو شونم بود فکر کردم یه کوه پشتمه اما حالا  به سلامتی هرچی پدره . . .   ...

  به سلامتیه مادرایی که با حوصله راه رفتن رو یاده بچه هاشون دادن  ولی تو پیری بچه هاشون خجالت میکشن ویلچرشونو هل بدن !   ...

عاقبت یک شب از شبهای نور ... کودک من پا به دنیا می نهد... آن زمان بر من خدای مهربان...   نام شور انگیز مادر میدهد... خدایا  منتظر معجزه ات هستم... ...

سلام گلم امروز بعد از 6 روز انتظار باز دلم شكست اين روزا خيلي خوشحال بودم فكر كردم خدا تو رو بهم داده ولي اشتباه مي كردم گفتم خدا تو رو بهم داده و از اين تنهايي و بي كسي بيرون مي آيم ولي نه باز هم دلم شكست ديگه طاقت حرفهاي بابايي رو ندارم خسته شدم خسته ديشب همش از خدا مرگ مي خواستم ديگه نااميد شدم هر چه زجره تو زندگي دارم تحمل مي كنم كه شايد زودتر خدا تو رو بهم بده ولي خدا هم دلم رو خوش نمي كنه كه تو بهونه اي باشي براي اميد به آيندم خدايا تو رو به امام زمان (ع) تو رو به اين ماه عزيز قسم ميدم دلم رو نشكن و يه ني ني سالم بهم بده كه لبخند روي لبهاي منم بشينه اي خدا ... الهي و آمين ...

    ...

کاش بودی...                                       "اللهم الرزقنا ولدا بارا"   کاش بودی و تکیه گاهم می شدی     کاش بودی تا نبودنت را هر دم دقیقه به سرم نکوبن       کاش بودی و من این همه چشم انتظارت نمی ماندم     کاش بودی و اشکهایم جای خالی ات را پر نمیکرد     کاش بودی و در آغوشت می کشیدم     کاش بودی ومن پرستارت می شدم     کاش بودی و جلوی طعنه...