تولد مامان
سلام نفسم
امروز تیر است و تولد مامانی , کاش تو هم بودی عزیزم ولی حتما صلاح و مصلحت خدا تو این بوده که من تا سالگی مامان نشم و امید دارم که امسال تو رو خدا بهمون بده و دلمون رو شاد کنه
بابایی بهم تبریک گفته از دیروز ولی هنوز کادو نداده و بهم گفته هر چیزی که خودم دوست دارم بخرم و خودش میخواسته انگشتر بخره ولی از اونجایی که من انگشتر بجز حلقه ازدواجمون چیز دیگه دستم نمیکنم گفته خودم انتخاب کنم منم شاید رفتم و یه تیکه طلا برداشتم
اولین دعایی که امروز کردم این بود که خدا تو رو هر چه زودتر و تو همین سالگی بهمون بده نه دورتر اخه دیگه طاقت این همه دوری رو ندارم
راستی دیشب دوست بابایی برامون غذای اقا امام رضا(ع) رو آورد, غذایی که توی حرم (مهمانپذیری حرم) پخته میشه الان 3 ماهه که دنبالشیم که بتونیم بگیریم ولی دیشب خدا نصیبمون کرد و خوردیم و منم به نیت خیر گرفتم و به بابایی گفتم امام رضا(ع) هدیه تولدم رو بهم داد واقعا جات سبز بود عزیز مادر
دوستت دارم نفسم و به امید این که هر چه زودتر بیایی تو دل مامانی
خدایا من خیلی دوقلو دوست دارم اگه صلاح میدونی دو تا فرشته سالم و ناز بهم عطا کن انشالا