داروی گیاهی من و بابایی
داروی گیاهی من و بابایی روز 30 خرداد به همراه بابایی رفتیم عطاری اندیشه که روغن زیتون و روغن کنجد بخریم اخه روغن نباتی رو کامل گذاشتم کنار, وقتی رفتیم یه خانمی جلوی در نشسته بود و گفت که تا ساعت 3:30 نمیان و رو در نوشته شده بود در روز 15 نفر ویزیت میشه برام جالب بود و از خانمه سوال کردم و گفت که باید ساعت 3:30 اینجا باشی و نوبت بگیری برای خیلی ازبیماری ها میان و خودش هم بار دوم بود می اومد و میگفت که داروهایی که بهش دادن خیلی خوب بوده و بعدم گفت که داماد سید ضیایی هست و از اونجایی که من خیلی دنبال سید ضیایی بودم که نوبت بگیرم و برم پیشش و نشد خیلی خوشحال شدم و خلاصه همون موقع یه نفر اومد و در باز کرد دستیار حاج اقا بودن و در...